جدول جو
جدول جو

معنی سگالش گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

سگالش گرفتن
(کِ تَ شُ دَ)
اندیشیدن. فکر کردن:
برفت و همه شب سگالش گرفت
که فردا ز خوردن چه سازم شگفت.
فردوسی.
ز بیگانه پردخت کردند جای
سگالش گرفتند هرگونه رای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چِ رَ / رِ بِ کُ تَ)
ثنا گفتن. شکر کردن:
همیدون بزاری نیایش گرفت
جهان آفرین را ستایش گرفت.
فردوسی.
ستایش گرفت آفریننده را
رهاننده از بد تن بنده را.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(چَ کَ دَ)
تجدید یاد کسی را کردن. یاد بود برای مرده گرفتن. اطعام کردن یکسال پس از مرگ کسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سال گرفتن
تصویر سال گرفتن
یادبود برای مرده گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال گرفتن
تصویر سال گرفتن
((گِ رِ تَ))
مراسم سالگرد شخص مرده را برگزار کردن
فرهنگ فارسی معین
مراسم گرفتن، برگزار کردن، (سال روز درگذشت)
فرهنگ واژه مترادف متضاد